القاب آفتاب خراسان
القاب آفتاب خراسان
القاب آفتاب خراسان
نويسنده: عباس کوثری
امام آیینه تمام زیباییهاست جلوههای جمال و جلال ربوبی در سیمای امام درخششی تام و تمام یافته است. امام نمونه انسان کامل در مسیر صعودی و پرواز شکوهمند به سوی نیکیها و خوبیهاست. آنچه در روایات از صفات و القاب گوناگون برای امام بیان شده، هر یک ظهوری از جلوههای نورانی امامت است که ابعادی از سیمای معنوی و ملکوتیاش را فرا راه حق جویان و عارفان قرار میدهد. بر این اساس به بخشی از صفات هشتمین امام معصوم(ع) میپردازیم و پرتوی از انوار رضویه را که در نامهای آن بزرگوار تجلی یافته استبه نظاره مینشینیم.
شیخ صدوق در کتاب عیون اخبارالرضا مینویسد: امام هشتم(ع) را با القاب زیر یاد میکردند: 1. رضا 2. صادق3. صابر 4. فاضل 5. قرةاعین المؤمنین «نور چشم مؤمنان»6. غیظ الملحدین «مایه خشم منکران خدا». (1) و در بعضی از روایات به آن حضرت «عالم آل محمد(ص)» لقب داده شده است.
چنانکه از حضرت موسی ابنجعفر(ع) روایتشده که پدرم جعفر ابنمحمد(ص) مکرر به من میفرمود عالم آل محمد(ص) در نسل توست و کاش من او را میدیدم و او همنام امیرالمؤمنین(ع) است. (2)
از آنجا که لقبهای «عالم آل محمد(ص)» و «الرضا» ظهور و شهرتی کاملتر داشته و در روایات معصومین نیز ذکر شده است، بیشتر به توضیح دو صفت مذکور میپردازیم.
و در روایت دیگری امام موسیابنجفعر میفرماید: رسول گرامی اسلام را خواب دیدم و فرزندم علی را اینگونه برایم وصف نمود «علی ابنک ینظر بنورالله ... قد ملئ حکما و علما: پسرت علی با نور الهی میبیند و از دانش و احکام الهی لبریز شده است. (4)
اکنون سؤال این است که تمام امامان از این صفتبه نحو کامل برخوردار بودهاند چرا تنها امام رضا(ع) بدان صفت نامگذاری شده است؟
در جواب میتوان گفت انتخاب این صفتبر اساس ویژگی و شرایط اجتماعی فرهنگی بوده است که امام هشتم با آن روبرو بودهاند که ائمه پیشین با دید غیبی و اطلاع از آینده آن را برای آن حضرت انتخاب نمودهاند. زمان امام رضا(ع) زمان اوج روآوری جامعه اسلامی به فلسفه و کلام و متون ترجمه شده فلاسفه یونان بود که عقیدهشناسان و دانشمندان زیادی در این زمینهها وجود داشتند، دکتر ابراهیم حسن مینویسد: «زمانی که دولت عباسی روی کار آمد از آنجا که این دولت رو به پارسیان داشت عربان و پارسیان در پایتخت ایشان با هم اختلاط و آمیزش یافتند و خلفا به دانستن علوم یونان و ایران رغبت نشان دادند «منصور» فرمان داده بود تا چیزی از کتابهای بیگانه را ترجمه کنند «حنین بناسحاق» بعضی از کتابهای «سقراط» و «جالینوس» را برای وی به عربی برگرداند «ابن مقفع» «کلیله» را به عربی درآورد و نیز کتاب «اقلیدس» را ترجمه کرد و جز ابنمقفع بسیاری دیگر از دانشمندان نیز در کار ترجمه متون به زبان فارسی شهرتی یافتند مانند خاندان نوبختیان و حسن ابنسهل «وزیر مامون» و احمد ابنیحیی بلاذری «مؤلف فتوح البلدان» و عمرو ابنفرخان در دوران هارون ترجمه رواجی دیگر یافت: از بعضی از شهرهای بزرگ روم کتابهایی به تصرف وی افتاد و او گفت از کتابهای یونان هر چه بیشتر به دست آمد ترجمه کنند تشویقی نیز که بر مکیان از مترجمان میکردند و ایشان را عطاهای خوب میدادند در رواج ترجمه مؤثر بود خود مامون هم ترجمه میکرد او مخصوصا به ترجمه کتابهای یونانی و ایرانی علاقه داشت و کسانی را به «قسطنطنیه» فرستاد تا کتابهای کمیاب فلسفه و هندسه و موسیقی و طب را بیاورند «ابن ندیم» میگوید: میان مامون و پادشاه روم نامههایی رد و بدل شد و از او خواست تا از علوم قدیم که در خزانه روم بود کتابهایی بفرستد و او پس از امتناع پذیرفت و مامون گروهی را که «حجاج ابنمطر» و «ابنطریق» و «سلما» سرپرست «دارالحکمة» از آن جمله بودند فرستاد تا از آن کتابها هر چه خواستند برگرفتند و چون نزد مامون بردند دستور داد تا آنها را به عربی برگردانند و آنان نیز این کار را کردند.» (5)
از طرف دیگر قبول ولایتعهدی از جانب امام رضا(ع) به دلائلی که در محل خویش بیان شد موجب شهرت و رویارویی حضرت با مکاتب و ادیان مختلف در سطحی گسترده گشت. البته آنچه از روایات استفاده میشود این است که مامون این مناظرات را جهت درهم شکستن شخصیت علمی امام و در نتیجه بیاعتمادی شیعیان به امام خودشان تربیت میداد. چنانکه مامون به «سلمان مروزی» متکلم معروف خراسان گفت: «انما وجهت الیک لمعرفتی بقوتک و لیس مرادی الا ان تقطعه عن حجة واحدة فقط» بدین جهتبه تو پیشنهاد مناظره دادم که قوت علمی ترا میشناسم و قصد من جز این نیست که در یکی از استدلالها راه را بر او ببندی (6) اما برخلاف نظر مامون جلوههای علمی امام(ع) بیشتر میگشت و شایستگی اهل بیت پیامبر(ص) بر مردم و دانشمندان آشکارتر میشد. چنان که خود امام(ع) به «نوفلی» فرمود: «فاذا قطعت کل صنف و دحضتحجته و ترک مقالته و رجع الی قولی علم المامون ان الموضع الذی هو بسبیله لیس بمستحق له»
هنگامی که بر هر گروهی راه استدلال را بربندم و استدلالشان را باطل کنم، مامون خواهد فهمید که شایستگی آن جایگاه که انتخاب کرده است ندارد. (7)
جهت روشنتر شدن موضوع به نمونهای از مناظرات امام در زمینه یکتایی خداوند میپردازیم:
در این مناظره حضرت رضا(ع) به روشی شگفت و زیبا دانشمند مسیحی را وادار به پذیرش یکتایی خدا میکند و توحید را از طریق آنچه مورد قبول آنان است، اثبات میفرماید. بدین گونه که حضرت در اثناء مناظره فرمود: من هیچ گونه ناپسندی از عیسی(ع) سراغ ندارم مگر آنگه نماز و روزه حضرتش اندک بود. دانشمند مسیحی برآشفت و گفت دانش خویش را ضایع کردی زیرا عیسی همیشه روزها را روزه و شبها به عبادت میگذراند. حضرت فرمود برای کسی نماز و روزه انجام میداد در اینجا کلام دانشمند مسیحی قطع گشت و از سخن باز ایستاد زیرا متوجه شد که قبول نماز و روزه از حضرت عیسی که در کتابهایشان نیز آمده استبیانگر این است که آن حضرت خود را بنده خداوند میدانسته استسپس حضرت فرمود چرا نمیپذیری که حضرت عیسی با اذن خدا مرده را زنده میکرد دانشمند مسیحی در پاسخ گفت از این جهت که کسی که مرده را زنده میکند و کور مادرزاد و پیس را خوب میکند او خدا است و شایسته پرستش استحضرت فرمود: الیسع پیامبر همین کار عیسی را انجام داده است روی آب راه رفت و مرده زنده کرد و کور مادرزاد و پیس را خوب کرد مردم او را خدا نگرفتند و حزقیل پیامبر نیز آنچه را از عیسی صادر شده است انجام داد و سی و پنج هزار نفر را زنده کرد. و ابراهیم خلیل الرحمن چهار مرغ را ریزه ریزه کرد و هر قمستی را بر سر کوهی نهاد و مرغان را صدا کرد و همه به سوی او آمدند و موسی بنعمران که با هفتاد نفر از اصحاب خود به سوی کوه «طور» رفته بودند پس از اینکه گفتند که ما هرگز به تو ایمان نیاوریم مگر اینکه خدا را آشکارا به ما بنمایی. صاعقه آنها را فرو گرفت و همگی سوختند. موسی عرضه داشت; پروردگارا من هفتاد نفر از بنیاسرائیل را برگزیدم اگر تنها مراجعه کنم و این خبر را به آنان بدهم مرا تصدیق نخواهند کرد پس خداوند همه آنان را زنده ساخت.
ای جاثلیق هیچ یک از آنچه را که بیان شد، نمیتوانی منکر شوی زیرا که اینها در تورات و انجیل و زبور و قرآن ذکر شده است اگر هر کس مردهای زنده کرد و خوب نماید کورمادرزاد و پیس و دیوانگان را شایسته پرستش باشد پس تمامی اینها را خدایان خود بگیر، چه میگویی؟
جاثلیق گفت: حق با شماست و جز خدای یکتا خدایی نیست. (8)
بر همین اساس حضرت رضا(ع) به «غیظ الملحدین» - مایه خشم کافران - نیز یاد میشد زیرا بحثهای علمی و کلامی حضرت موجبات اضطراب و فرو ریختن پایههای استدلالی کافران و منکران خدا را فراهم میساخت و همین نهضت علمی و گستره وسیع آن بود که سبب شد شیعه برای همیشه راه خویش را بشناسد و چنان شد که اگر فردی تا امام رضا(ع) امامت را پذیرفته باشد به بقیه امامان نیز اعتقاد دارد و مسلکهای واقفیه و فطحیه که معتقد به شش امام و یا امامت عبدالله افطح میشد مربوط به وضعیت و شرایط اجتماعی امامان پیشین میگردد که ستمگران خفقان شدیدی را برای رسیدن پیام اهل بیت علیهم السلام ایجاد نموده بودند.
در زندگی امام رضا(ع) نیز تجلی این صفت را به روشنی درمییابیم که در اینجا به دو نمونه از آن اشاره میکنیم:
الف - تدبیر و اندیشه الهی امام رضا(ع) مامون را در رسیدن به اهدافش ناکام گذاشت و شخصیت آن حضرت را در دیدگان عظمتبیشتری بخشید بدین جهت مامون در صدد آزار حضرت برآمد و حرکات حضرت را زیر نظر گرفت تا بموقع علیه آن بزرگوار توطئه خویش را عملی سازد. مرحوم صدوق مینویسد: مامون، هشام ابنابراهیم راشدی را به عنوان جاسوس و دربان حضرت گماشت و دسترسی به آن حضرت پیدا نمیکرد مگر کسانی که آنها دوست میداشتند «و ضیق علی الرضا (علیهالسلام) فکان من یقصده من موالیه لا یصل الیه;» آنقدر بر حضرت سخت گرفتند که دوستداران آن بزرگوار نمیتوانستند به خدمتحضرتش برسند و هیچ سخنی در خانه حضرت بیان نمیشد مگر اینکه هشام آن را به مامون و «ذوالریاستین» منتقل میکرد. (12)
ب - اباصلت هروی میگوید که من در سرخس به هنگامی که حضرت در زندان بودند به حضورش رسیدم از زندانبان اجازه خواستم گفت: بخاطر اشتغال فراوان حضرت به عبادت ملاقات میسر نمیشود. از او خواستم پیام مرا برساند و وقتی را برای من مقرر کند حضرت اجازه فرمود وارد شدم در حالی که در محل نماز خویش در حال تفکر نشسته بودند به حضرتش گفتم از شما اینگونه شایع شده است که مردم بندگان شما هستند حضرت فرمود خدایا ای خالق آسمانها و زمین و دانای پنهان و آشکار تو شاهدی که هیچ وقت این را نگفتهام و از پدران خویش نیز این را شنیدهام: «و انت العالم بما لنا من المظالم عند هذه الامة» تو خود دانایی به ستمهایی که از این امتبر ما میرسد. (13)
و اینها بخشی از سختیها و مشکلاتی بود که فراء;ء راه قرار میگرفت و آن حضرت با صبر و حوصله مخصوص به خویش آن را تحمل میکرد - درود و صلوات خدا بر آن بزرگوار زمانی که در یازدهم ذی قعده سال 148 تولد یافت و زمانی که خورشید وجودش در قریه سناباد به خاک آرمید و هنگامی که در قیامت مبعوث شود و به دیدار زائران کویش بشتابد و آنان را شفاعت کند.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
شیخ صدوق در کتاب عیون اخبارالرضا مینویسد: امام هشتم(ع) را با القاب زیر یاد میکردند: 1. رضا 2. صادق3. صابر 4. فاضل 5. قرةاعین المؤمنین «نور چشم مؤمنان»6. غیظ الملحدین «مایه خشم منکران خدا». (1) و در بعضی از روایات به آن حضرت «عالم آل محمد(ص)» لقب داده شده است.
چنانکه از حضرت موسی ابنجعفر(ع) روایتشده که پدرم جعفر ابنمحمد(ص) مکرر به من میفرمود عالم آل محمد(ص) در نسل توست و کاش من او را میدیدم و او همنام امیرالمؤمنین(ع) است. (2)
از آنجا که لقبهای «عالم آل محمد(ص)» و «الرضا» ظهور و شهرتی کاملتر داشته و در روایات معصومین نیز ذکر شده است، بیشتر به توضیح دو صفت مذکور میپردازیم.
الف) عالم آل محمد(ص):
و در روایت دیگری امام موسیابنجفعر میفرماید: رسول گرامی اسلام را خواب دیدم و فرزندم علی را اینگونه برایم وصف نمود «علی ابنک ینظر بنورالله ... قد ملئ حکما و علما: پسرت علی با نور الهی میبیند و از دانش و احکام الهی لبریز شده است. (4)
اکنون سؤال این است که تمام امامان از این صفتبه نحو کامل برخوردار بودهاند چرا تنها امام رضا(ع) بدان صفت نامگذاری شده است؟
در جواب میتوان گفت انتخاب این صفتبر اساس ویژگی و شرایط اجتماعی فرهنگی بوده است که امام هشتم با آن روبرو بودهاند که ائمه پیشین با دید غیبی و اطلاع از آینده آن را برای آن حضرت انتخاب نمودهاند. زمان امام رضا(ع) زمان اوج روآوری جامعه اسلامی به فلسفه و کلام و متون ترجمه شده فلاسفه یونان بود که عقیدهشناسان و دانشمندان زیادی در این زمینهها وجود داشتند، دکتر ابراهیم حسن مینویسد: «زمانی که دولت عباسی روی کار آمد از آنجا که این دولت رو به پارسیان داشت عربان و پارسیان در پایتخت ایشان با هم اختلاط و آمیزش یافتند و خلفا به دانستن علوم یونان و ایران رغبت نشان دادند «منصور» فرمان داده بود تا چیزی از کتابهای بیگانه را ترجمه کنند «حنین بناسحاق» بعضی از کتابهای «سقراط» و «جالینوس» را برای وی به عربی برگرداند «ابن مقفع» «کلیله» را به عربی درآورد و نیز کتاب «اقلیدس» را ترجمه کرد و جز ابنمقفع بسیاری دیگر از دانشمندان نیز در کار ترجمه متون به زبان فارسی شهرتی یافتند مانند خاندان نوبختیان و حسن ابنسهل «وزیر مامون» و احمد ابنیحیی بلاذری «مؤلف فتوح البلدان» و عمرو ابنفرخان در دوران هارون ترجمه رواجی دیگر یافت: از بعضی از شهرهای بزرگ روم کتابهایی به تصرف وی افتاد و او گفت از کتابهای یونان هر چه بیشتر به دست آمد ترجمه کنند تشویقی نیز که بر مکیان از مترجمان میکردند و ایشان را عطاهای خوب میدادند در رواج ترجمه مؤثر بود خود مامون هم ترجمه میکرد او مخصوصا به ترجمه کتابهای یونانی و ایرانی علاقه داشت و کسانی را به «قسطنطنیه» فرستاد تا کتابهای کمیاب فلسفه و هندسه و موسیقی و طب را بیاورند «ابن ندیم» میگوید: میان مامون و پادشاه روم نامههایی رد و بدل شد و از او خواست تا از علوم قدیم که در خزانه روم بود کتابهایی بفرستد و او پس از امتناع پذیرفت و مامون گروهی را که «حجاج ابنمطر» و «ابنطریق» و «سلما» سرپرست «دارالحکمة» از آن جمله بودند فرستاد تا از آن کتابها هر چه خواستند برگرفتند و چون نزد مامون بردند دستور داد تا آنها را به عربی برگردانند و آنان نیز این کار را کردند.» (5)
از طرف دیگر قبول ولایتعهدی از جانب امام رضا(ع) به دلائلی که در محل خویش بیان شد موجب شهرت و رویارویی حضرت با مکاتب و ادیان مختلف در سطحی گسترده گشت. البته آنچه از روایات استفاده میشود این است که مامون این مناظرات را جهت درهم شکستن شخصیت علمی امام و در نتیجه بیاعتمادی شیعیان به امام خودشان تربیت میداد. چنانکه مامون به «سلمان مروزی» متکلم معروف خراسان گفت: «انما وجهت الیک لمعرفتی بقوتک و لیس مرادی الا ان تقطعه عن حجة واحدة فقط» بدین جهتبه تو پیشنهاد مناظره دادم که قوت علمی ترا میشناسم و قصد من جز این نیست که در یکی از استدلالها راه را بر او ببندی (6) اما برخلاف نظر مامون جلوههای علمی امام(ع) بیشتر میگشت و شایستگی اهل بیت پیامبر(ص) بر مردم و دانشمندان آشکارتر میشد. چنان که خود امام(ع) به «نوفلی» فرمود: «فاذا قطعت کل صنف و دحضتحجته و ترک مقالته و رجع الی قولی علم المامون ان الموضع الذی هو بسبیله لیس بمستحق له»
هنگامی که بر هر گروهی راه استدلال را بربندم و استدلالشان را باطل کنم، مامون خواهد فهمید که شایستگی آن جایگاه که انتخاب کرده است ندارد. (7)
جهت روشنتر شدن موضوع به نمونهای از مناظرات امام در زمینه یکتایی خداوند میپردازیم:
در این مناظره حضرت رضا(ع) به روشی شگفت و زیبا دانشمند مسیحی را وادار به پذیرش یکتایی خدا میکند و توحید را از طریق آنچه مورد قبول آنان است، اثبات میفرماید. بدین گونه که حضرت در اثناء مناظره فرمود: من هیچ گونه ناپسندی از عیسی(ع) سراغ ندارم مگر آنگه نماز و روزه حضرتش اندک بود. دانشمند مسیحی برآشفت و گفت دانش خویش را ضایع کردی زیرا عیسی همیشه روزها را روزه و شبها به عبادت میگذراند. حضرت فرمود برای کسی نماز و روزه انجام میداد در اینجا کلام دانشمند مسیحی قطع گشت و از سخن باز ایستاد زیرا متوجه شد که قبول نماز و روزه از حضرت عیسی که در کتابهایشان نیز آمده استبیانگر این است که آن حضرت خود را بنده خداوند میدانسته استسپس حضرت فرمود چرا نمیپذیری که حضرت عیسی با اذن خدا مرده را زنده میکرد دانشمند مسیحی در پاسخ گفت از این جهت که کسی که مرده را زنده میکند و کور مادرزاد و پیس را خوب میکند او خدا است و شایسته پرستش استحضرت فرمود: الیسع پیامبر همین کار عیسی را انجام داده است روی آب راه رفت و مرده زنده کرد و کور مادرزاد و پیس را خوب کرد مردم او را خدا نگرفتند و حزقیل پیامبر نیز آنچه را از عیسی صادر شده است انجام داد و سی و پنج هزار نفر را زنده کرد. و ابراهیم خلیل الرحمن چهار مرغ را ریزه ریزه کرد و هر قمستی را بر سر کوهی نهاد و مرغان را صدا کرد و همه به سوی او آمدند و موسی بنعمران که با هفتاد نفر از اصحاب خود به سوی کوه «طور» رفته بودند پس از اینکه گفتند که ما هرگز به تو ایمان نیاوریم مگر اینکه خدا را آشکارا به ما بنمایی. صاعقه آنها را فرو گرفت و همگی سوختند. موسی عرضه داشت; پروردگارا من هفتاد نفر از بنیاسرائیل را برگزیدم اگر تنها مراجعه کنم و این خبر را به آنان بدهم مرا تصدیق نخواهند کرد پس خداوند همه آنان را زنده ساخت.
ای جاثلیق هیچ یک از آنچه را که بیان شد، نمیتوانی منکر شوی زیرا که اینها در تورات و انجیل و زبور و قرآن ذکر شده است اگر هر کس مردهای زنده کرد و خوب نماید کورمادرزاد و پیس و دیوانگان را شایسته پرستش باشد پس تمامی اینها را خدایان خود بگیر، چه میگویی؟
جاثلیق گفت: حق با شماست و جز خدای یکتا خدایی نیست. (8)
بر همین اساس حضرت رضا(ع) به «غیظ الملحدین» - مایه خشم کافران - نیز یاد میشد زیرا بحثهای علمی و کلامی حضرت موجبات اضطراب و فرو ریختن پایههای استدلالی کافران و منکران خدا را فراهم میساخت و همین نهضت علمی و گستره وسیع آن بود که سبب شد شیعه برای همیشه راه خویش را بشناسد و چنان شد که اگر فردی تا امام رضا(ع) امامت را پذیرفته باشد به بقیه امامان نیز اعتقاد دارد و مسلکهای واقفیه و فطحیه که معتقد به شش امام و یا امامت عبدالله افطح میشد مربوط به وضعیت و شرایط اجتماعی امامان پیشین میگردد که ستمگران خفقان شدیدی را برای رسیدن پیام اهل بیت علیهم السلام ایجاد نموده بودند.
ب - رضا(ع)
ج) صابر:
در زندگی امام رضا(ع) نیز تجلی این صفت را به روشنی درمییابیم که در اینجا به دو نمونه از آن اشاره میکنیم:
الف - تدبیر و اندیشه الهی امام رضا(ع) مامون را در رسیدن به اهدافش ناکام گذاشت و شخصیت آن حضرت را در دیدگان عظمتبیشتری بخشید بدین جهت مامون در صدد آزار حضرت برآمد و حرکات حضرت را زیر نظر گرفت تا بموقع علیه آن بزرگوار توطئه خویش را عملی سازد. مرحوم صدوق مینویسد: مامون، هشام ابنابراهیم راشدی را به عنوان جاسوس و دربان حضرت گماشت و دسترسی به آن حضرت پیدا نمیکرد مگر کسانی که آنها دوست میداشتند «و ضیق علی الرضا (علیهالسلام) فکان من یقصده من موالیه لا یصل الیه;» آنقدر بر حضرت سخت گرفتند که دوستداران آن بزرگوار نمیتوانستند به خدمتحضرتش برسند و هیچ سخنی در خانه حضرت بیان نمیشد مگر اینکه هشام آن را به مامون و «ذوالریاستین» منتقل میکرد. (12)
ب - اباصلت هروی میگوید که من در سرخس به هنگامی که حضرت در زندان بودند به حضورش رسیدم از زندانبان اجازه خواستم گفت: بخاطر اشتغال فراوان حضرت به عبادت ملاقات میسر نمیشود. از او خواستم پیام مرا برساند و وقتی را برای من مقرر کند حضرت اجازه فرمود وارد شدم در حالی که در محل نماز خویش در حال تفکر نشسته بودند به حضرتش گفتم از شما اینگونه شایع شده است که مردم بندگان شما هستند حضرت فرمود خدایا ای خالق آسمانها و زمین و دانای پنهان و آشکار تو شاهدی که هیچ وقت این را نگفتهام و از پدران خویش نیز این را شنیدهام: «و انت العالم بما لنا من المظالم عند هذه الامة» تو خود دانایی به ستمهایی که از این امتبر ما میرسد. (13)
و اینها بخشی از سختیها و مشکلاتی بود که فراء;ء راه قرار میگرفت و آن حضرت با صبر و حوصله مخصوص به خویش آن را تحمل میکرد - درود و صلوات خدا بر آن بزرگوار زمانی که در یازدهم ذی قعده سال 148 تولد یافت و زمانی که خورشید وجودش در قریه سناباد به خاک آرمید و هنگامی که در قیامت مبعوث شود و به دیدار زائران کویش بشتابد و آنان را شفاعت کند.
پي نوشت :
1- عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 250. نقل از بحارالانوار، ج49، ص9.
2- منتهی الآمال، ج 2، ص256. فصل اول در ولادت امام رضا(ع).
3- بحارالانوار، ج 48، ص 12.
4- بحارالانوار، ج 48، ص13.
5- تاریخ سیاسی اسلام، ج 2، ص296.
6- بحارالانوار، ج49، ص 178.
7- بحارالانوار، ج49، 175.
8- بحارالانوار، ج 10، ص303.
9- تاریخ طبری، ج6، ص49.
10- تاریخ طبری، ج6، ص 45.
11- بحارالانوار، ج49، ص 4.
12- عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 154. نقل از بحارالانوار، ج49، ص139.
13- بحارالانوار، ج49، ص 170.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}